انصافانه نیست عکسهایتان که تازه برداشتهاید با حضرت مادر علیهالرحمه که لبخند زده به دوربین شما یا خندیده به خُلخلیتان وقتی بهش گفتید بگوید سیب یا چیز. نه مثل عکسهای ما که برای سالها، دههها و قرنهای پیشتر است.
انصافانه نیست تلفن را بردارید، شماره بگیرید، و کسی آن طرف خط، بگوید جان مادر و قسمتان بدهد که دست بچهها را بگیرید و ببرید خانهاش. نه چون ما که نه شمارهای داریم از آن دنیا، و نه آدرسی برای فرستادن نامهای، دستخطی....
انصافانه نیست که روز مادر گل میخرید، جعبهای شیرینی خامهای، و جایی دارید که بهش میگویند خانهی مادری و شام، قرمهسبزی مامانپز میخورید با سالادشیرازی و دوغ، دوغ دستساز نعنا زده... نه اینطور که خانهش مستطیلی باشد در گورستانی دور افتاده که نمیگذارند شبها ماند پهلویش و خوابید کنار سنگ گلابخوردهی پر از گلهای پرپر...
و البته، چه چیز این دنیا از انصاف بوده که این یکی ... ما حسودترینیم به همهی روزهایتان... و آرزو میکنیم که جای شما بودیم توی عکسها، پشت تلفن و نشسته بر سفرهی خانهی مادری .... چرا که شما گذشتهی ما هستید. گذشتهی شاد ما، گذشته پرخندهی ما، گذشتهی مغرورانهی ما و حالا ما اندوهی هستیم هر روزه و بیتاب. و نمیدانیم روز مادر به کجا پناه ببریم از دست شما خوشبختهای خوش شانس ؛ چرا که ما مادرمردههایی هستیم حسود و دلتنگ، دلتنگ، دلتنگ...
پینوشت ؛ روح همه ی مادران آسمانی شاد و در آرامش و روز مادر مبارک 💙
#صبحانه
...